احسان عبده تبريزي، نامهاي خطاب به ميرحسين موسوي نامهاي نوشته كه متن آن به اين صورت است:
جناب آقاي مهندس ميرحسين موسوي
با سلام و تبريک سال نو
به عنوان فردي از نسلي که فرداي پيروزي انقلاب به دنيا آمده و نخستين رأي خود را در دوم خرداد 1376 به صندوق انداخته، ميدانم که سلايق اينجانب و بسياري ديگر از همنسلان من با نظريات شما تفاوتهاي بسیاري دارد. برای همین، جبهه اصلاحات يا دستکم بخش مهمي از اين جريان، شما را به عنوان نامزد مورد نظر خود معرفي کرده است. حمايت صريح و محکم جناب آقاي خاتمي از شما، نحوه رأي برخي از دوستان اينجانب را مشخص کرده و موضعگيريهاي متعاقب جنابعالي به ویژه سخنراني اخير شما در اجتماع مسئولان ستادهاي انتخاباتيتان و بحثهاي شما درباره لزوم انضباط مالي، شفافسازي و تقويت طبقه مياني، مايه خوشحالي و اميدواري من و امثال من است، اما:
گر تو ميگويي که زاهد شو به چشم و سر ولي ميروم کين مشورت با شاهد و ساغر کنم
اينجانب، به همراه بخش اعظم شهروندان، از نظر سياسي به هيچکدام از جناحهاي سياسي كشور بستگي نداشته و بايد بنا بر شعور و آگاهيهاي سياسي خود از بین شما و دیگر نامزدان موجود، رئيسجمهور مطلوب خود را بيابم. در اين راستا، شما به موردي خاص بدل شدهايد و رسيدن به جمعبندي درباره شما، نيازمند پرسشهايي صريح و بدون تعارف است.
در دورهاي که روحيات اخلاقي جامعه ايران در سراشيبي نزول و سقوط قرار گرفته، واقعيت به غريبي سرگردان در پس پردهاي ضخيم از خوشباوري، تعارفات و تظاهرات تبديل شده است. در چنين جامعهاي که در آن رئيس قوه مجريه به همراه بسياري ديگر از مسئولان به شکل علاجناپذيري به انکار مشکلات و اشتباهات بزرگ اقتصادي و نارضايتيهاي اجتماعي ـ سياسي ميپردازند، صراحت در ابراز عقيده و انگشت نهادن بر نواقص و نگرانيها به وظيفهاي تبديل ميشود که لازمه شکستن فضاي آلوده کنوني است. اميدوارم بتوانم در جملات زير اين وظيفه را با ادب و به دور از احساسات شخصي بيان کنم.
خاستگاه ايدئولوژيک جنابعالي، عملکرد دوران صدارتتان و کنارهجويي بیست ساله شما از امور سياسي، طرح اين پرسشها و پاسخ سريع شما را ايجاب ميکند:
1ـ رويکرد شما به بخش خصوصي و اقتصاد آزاد: شما در جلسه اخير خود با مسئولان ستادهاي انتخاباتي، با تشريح وضع خطير اقتصادي، ارایه برنامه کامل اقتصادي را وعده داديد. در ادبيات سياسي ايران، شما به سنتي تعلق داريد که به درست يا نادرست به چپ اسلامي موسوم است. همانا، نخستوزيري شما، اوج تسلط مديريت دولتي بر همه شئون اقتصادي کشور بود. کنترل کامل دولتي به واسطه ارگانهايي همچون مراكز تهيه و توزيع، تعاونيها، جهاد سازندگي، سازمان تعزيرات حکومتي و ... با شدت و حدت فراوان اعمال و بخش خصوصي به يهودي سرگردان اقتصاد ايران تبديل شد. سياستهاي دولت شما در برههاي استثنايي از تاريخ معاصر ايران اعمال شد و بايد با توجه به عوامل و شرايط خاص آن دوره، از جمله نقش محوري بنيانگذار جمهوري اسلامي، شرايط انقلابي کشور، جنگ با عراق و ... سنجيده شده و مورد قضاوت قرار گيرد، اما در وضعیتی که ناکارآمدي نظريات دولت کلان و مديريت انحصاري دولت در ايران و سراسر اين کره خاکي آشکار شده، عقايد امروز شما درباره مديريت دولتي و بخش خصوصي براي افرادي همچون من اهميت فراواني دارد.
دولت شما در دوران جنگ از گروهها و شخصيتهايي تشکيل شده بود که به طور اصولي و ايدئولوژيک، مخالف اقتصاد آزاد و در واقع خواهان تحديد بخش خصوصي بودند. تسلط افکار مشابه در دستگاه حاکمه و منافع شخصي برخي، موجب تداوم تسلط بخش دولتي و شبه دولتي بر حدود 70 درصد از اقتصاد کشور شده است. چنين سابقهاي، اين پرسش را پدید ميآورد که آيا رويکرد شما در اين باره تغيير کرده، يا آن که همچنان به سياستهاي دوران نخستورزيري وفادار ماندهايد؟
2ـ سياست خارجي مورد نظر شما و مسأله مذاکره و ارتباط مستقيم با آمريکا: مبارزه با نفوذ بي حد و حصر آمريکا در امور داخلي کشورمان و جبران ضربه ناشي از کودتاي 28 مرداد 1332 از جمله مهمترين ريشههاي وقوع و پيروزي انقلاب ايران بود. در مقطع استثنايي سالهاي 1357 تا 1360 نفي آمريکا، موضعي مشروع و محبوب عامه بود، اما اين مقاومت بر حق به سرعت به رد ايدئولوژيک و احساسي هرگونه رابطه با آمريکا و نفي هر نوع تماس مستقيم گراييد. ادامه چنين رويهاي که دولت و جناح فکري شما در تبليغ و تبيين آن نقش مهمي داشت، سرانجام به بسط و تسلط سياستي انجاميد که انزواي بينالمللي ايران را به دنبال داشت. موضع شخصي خود شما در اين زمینه آشتيناپذيري بود، چنان که در يکي از سخنرانيهاي خود در سال 1363 مبارزه با آمريکا را اصل استراتژيک سياست خارجي ايران اعلام کرديد. نفي ايدئولوژيک و احساسي مذاکره و رابطه مستقيم با آمريکا، تناسبي با اوضاع کنونی منطقه و منافع ملي ايران ندارد. امروز به لطف اشتباهات استراتژيک دولت بوش، ايران در شرايطي است که ميتواند در گفتوگو با آمريکا از موضع قدرت سخن گويد. علاوه بر اين، دولت دمکرات اوباما، فرصت گرانبهايي براي رسيدن به توافقات کلي را براي ايران فراهم کرده است. بياعتنايي به چنين واقعيتي، مثال بارز فرصتسوزي و سندي دال بر فقدان خردگرايي است. ايران ميتواند از موضع برتر خود در منطقه و مسأله هستهاي برای گرفتن امتيازات اقتصادي استفاده کند. علاوه بر اين، ايران و آمريکا منافع مشترکي در حفظ ثبات افغانستان و جلوگيري از گسترش نفوذ گروه طالبان دارند که داعيان همان اسلام متحجر مورد اشاره شما هستند.
سياست خارجي جمهوري اسلامي، کلاف پيچيدهاي است که با مصلحتبينيهاي مقام رهبري و تصميمات شوراي امنيت ملي به مرحله اجرا ميرسد. نقش رئيسجمهور در تصميمات اين شورا و در ارایه چهره بينالمللي ايران حياتي است و متأسفانه، رفتار و تظاهرات توجيهناپذير رئيسجمهور کنوني، چهره ايران در مجامع بينالمللي را مخدوش و توان ديپلماتيک جمهوري اسلامي را تضعيف کرده است. اکنون با توجه به سابقه شما و شرايط مورد اشاره، آيا نظر شما درباره مذاکره و رابطه مستقيم با آمريکا تغيير کرده، يا آن که همچنان هرگونه رابطهاي را به مانند گذشته نفي ميکنيد؟
جناب آقاي موسوي، تلاش کردم که با صراحت و بدون غرض، پرسشها يا بهتر بگويم، نگرانيهاي اصلي نسل خود درباره نامزدي شما را مطرح کنم و انتظار دارم که شما نيز با صراحت مواضع خودتان را درباره اين موارد مشخص کنيد. مواردي که کليديترين چالشهاي امروز ايران است و آينده ملت در گرو نحوه برخورد دولت آينده با آنهاست.
با اميد آن که پاسه روشن و آشکار شما، گام نخست برای رفع اين چالشها و آغازگر روند شفافسازي در مملکت باشد.
با کمال احترام
احسان عبده تبريزي
فروردين 1388