آخرین عناوین
پربیننده ترین عناوین
|
عرفانهای نوظهور؛ جذابیتهای فریبنده، تهدیدی برای نسل آینده
نوجوانانی که به دنبال معنای زندگی هستند، به دام عرفانهای نوظهور با وعدههای کاذب و جذابیتهای ظاهری میافتند؛ جریانی که نه تنها خانوادهها را از درون تهی میکند، بلکه آینده جامعه را در سایهای از گمراهی و پوچی فرو میبرد.
محمد حسین رمدانی - نوجوانانی که به دنبال معنای زندگی هستند، به دام عرفانهای نوظهور با وعدههای کاذب و جذابیتهای ظاهری میافتند؛ جریانی که نه تنها خانوادهها را از درون تهی میکند، بلکه آینده جامعه را در سایهای از گمراهی و پوچی فرو میبرد. راه نجات چیست و خانوادهها چگونه میتوانند این طوفان فریبنده را مهار کنند؟
یک پیام ساده، یک جمله تأثیرگذار یا حتی تصویری اغواگرانه در شبکههای اجتماعی کافی است تا نوجوانی از مسیری که خانواده و جامعه برایش ترسیم کردهاند منحرف شود و در مسیری گام بردارد که پایانش جز سراب نیست. عرفانهای نوظهور، از "عرفان حلقه" گرفته تا "نیروی کیهانی" و "مدیتیشنهای آزاد از قیدوبند"، در قالب معنویتگرایی مدرن، با جذابیتی ظاهری و وعدههای خالی، به دنبال نفوذ به ذهنهای جستوجوگر نوجوانان هستند.
این جریانها، که گاه خود را زیر پوشش علوم متافیزیکی، انرژیدرمانی یا روشهای جدید آرامش روانی پنهان میکنند، بهشدت در فضای مجازی فعالاند. از تبلیغاتی که آرامش مطلق را در چند جلسه آموزش آنلاین وعده میدهند گرفته تا جلسات حضوری که در سکوت جنگلهای شمال یا حتی سواحل مازندران برگزار میشوند، همه و همه ابزارهایی هستند که این فرقهها برای شکار نوجوانان و جوانان به کار میگیرند.
مازندران، این خطه سرسبز و با هویت عمیق دینی، امروز بیش از همیشه در معرض این تهدید قرار دارد. جریانهایی که با ترکیب جذابی از علمنمایی، باورهای خرافی و جذابیتهای کاذب، هویت دینی و فرهنگی این استان را هدف گرفتهاند. اما چرا نوجوانان، این قشر پرشور و آسیبپذیر، طعمه اصلی این جریانها هستند؟ چرا خلأهای فکری و عاطفی، به بستری برای رشد این عرفانها تبدیل شده است؟
این گزارش به سراغ افرادی میرود که هم قربانی این جریانها بودهاند و هم آنهایی که در خط مقدم مبارزه با این انحرافات ایستادهاند. روایتی تلخ و واقعی از فریبهایی که در لباس معنویت رخ میدهند و چالشهایی که آینده فرهنگی و اجتماعی مازندران را تهدید میکند.
وقتی جستجوی حقیقت، تو را به مسیر تاریک میکشاند
او روبهرویم نشسته بود. پسرکی لاغراندام، با چهرهای که همزمان ترکیبی از شرم، ترس، و پشیمانی را فریاد میزد. کلاه سویشرتش را تا نیمه روی سرش کشیده بود و انگار میخواست زیر آن پنهان شود. وقتی شروع به حرف زدن کرد، صدایش آرام بود، اما هر جملهای که میگفت، باری سنگین از تجربهای تلخ و ناگفته را به دوش میکشید.
او با تردید گفت: «اسمم را نگویید. نمیخواهم کسی بفهمد که این چیزها را تجربه کردهام. اگر بفهمند، از شرم نمیتوانم دیگر به چشم کسی نگاه کنم.»
چشمانش را به زمین دوخت و ادامه داد: «همه چیز از اینجا شروع شد که در شبکههای اجتماعی دنبال راهی برای بهتر شدن حالم میگشتم. اوضاع خوبی نداشتم. مدرسه برایم بیمعنا شده بود. احساس میکردم کسی مرا نمیفهمد. حتی در خانه هم بیشتر وقتها تنها بودم. این شد که یک روز یکی از دوستانم لینکی برایم فرستاد و گفت: "اینو ببین، شاید به دردت بخوره. " لینک مربوط به یک صفحه در اینستاگرام بود که درباره انرژیهای مثبت، قدرت ذهن، و ارتباط با هستی حرف میزد. همهچیزش جذاب بود؛ از تصاویر زیبایی که در صفحهاش گذاشته بودند تا جملاتی که در ظاهر خیلی عمیق و فلسفی به نظر میآمد.»
او مکث کرد، نفس عمیقی کشید و افزود: «صاحب آن صفحه مدام از این میگفت که ما با انرژیهای کیهانی میتوانیم به هر چیزی که میخواهیم برسیم. این حرفها خیلی جالب بود. در یکی از پستها نوشته بودند که برای "رسیدن به آرامش واقعی" و "متصل شدن به انرژی لایتناهی هستی"، باید در جلسات حضوریشان شرکت کنیم. آدرس را فرستادند؛ یک ویلای شیک در اطراف نوشهر.»
او با صدایی که حالا لرزانتر شده بود، ادامه داد: «اولین جلسه را هیچوقت فراموش نمیکنم. وارد که شدم، همهچیز خیلی مرموز و در عین حال جذاب بود. موزیک آرامی پخش میشد، شمعهای معطر روشن بود، و مربی جلسه که خودش را "استاد" مینامید، لباسی کاملاً سفید پوشیده بود. او با کلماتی عجیب و غریب درباره انرژی کیهانی، ارتباط مستقیم با خداوند، و اینکه هرکسی میتواند خالق زندگی خودش باشد، حرف میزد. گفت که فقط باید به خودش و قدرت درونیاش اعتماد کند. این حرفها در آن لحظه واقعاً تأثیرگذار بود. من هم مثل بقیه روی یک مت نشستم، چشمهایم را بستم و تمرینهای عجیبی انجام دادم. چیزهایی مثل تجسم نور، تکرار عبارات خاص، و تصور اینکه تمام جهان با من هماهنگ شده است.»
حرفش را قطع کرد و نگاهی به اطراف انداخت، انگار میخواست مطمئن شود کسی گوش نمیدهد. سپس با لحن آهستهتری ادامه داد: «جلسات ادامه پیدا کرد. هر بار هزینههای بیشتری میگرفتند. اول گفتند برای "باز شدن چاکراها" باید دستبند و سنگهای مخصوصی بخریم. بعد گفتند که برای پیشرفت معنوی، باید از وابستگیهایمان دل بکنیم؛ حتی خانواده! مدام تأکید میکردند که والدینم مرا نمیفهمند و درک نمیکنند که من چه پتانسیلی دارم. این شد که کمکم از آنها فاصله گرفتم. به مادرم میگفتم که میخواهم با دوستانم بیرون بروم، ولی در واقع به جلسات این گروه میرفتم.»
چشمانش قرمز شد، انگار میخواست گریه کند، اما خودش را کنترل کرد: «حرفهایشان اولش قشنگ بود، ولی بعدش عجیب شد. یک روز گفتند که برای اینکه بتوانم "به سطح بالاتری از انرژی" برسم، باید نوع خاصی از تمرینهای غذایی را انجام دهم و چند روز روزه بگیرم. حتی میگفتند که خواندن نماز و رعایت دستورات دینی "مانع اتصال به انرژیهای بالاتر" است! آن لحظه واقعاً شک کردم، اما نمیدانستم چطور از آنجا بیرون بیایم. احساس میکردم اگر دیگر نروم، زندگیام خراب میشود. مثل کسی شده بودم که در قفس طلایی گیر افتاده باشد. قفس زیبا بود، اما نمیتوانستم از آن بیرون بیایم.»
لحظهای سکوت کرد و بعد با صدایی که حالا پر از پشیمانی بود، گفت: «در نهایت، خانوادهام متوجه شدند. مادرم پیامهایی که با مربی ردوبدل کرده بودم را دید و پدرم که خیلی ناراحت شده بود، مرا مجبور کرد که دیگر به آن جلسات نروم. بعد از آن هم من را پیش مشاور و روحانی محل بردند. خوشبختانه توانستم کمکم از آن فضا بیرون بیایم، ولی آسیبهایی که به من زدند، هنوز هم با من است. اعتمادم به خودم را از دست دادهام. خیلی وقتها کابوس میبینم. هنوز نمیدانم چطور توانستم تا این حد به آنها اعتماد کنم.»
او سرش را پایین انداخت و در پایان با حالتی ملتمسانه، گفت: «خواهش میکنم به دیگران بگویید که فریب این چیزها را نخورند. اینها معنویت نیست. فقط دروغ است و نابود میکند.»
عرفانهای نوظهور؛ انحرافی خاموش در پس وعدههای معنوی
حجتالاسلام سید محمد موسوی مسئول موسسه فرق و ادیان «حقپژوهی»، با چهرهای جدی و لحنی هشداردهنده گفتوگو را آغاز کرد. او با تأکید بر اینکه نفوذ عرفانهای نوظهور در میان نوجوانان و جوانان میتواند تبعات جبرانناپذیری برای جامعه داشته باشد، گفت: «این عرفانها، در واقع انحرافهایی از حقیقت هستند که با ظاهر زیبا و دلفریب، اما محتوایی تهی و فریبنده، افراد را به ورطه تباهی میکشانند. هدف اصلی این جریانها، گسستن ارتباط افراد با ارزشهای دینی و اخلاقی است.»
او ادامه داد: «این نوع عرفانها از روشهای جذاب روانشناسانه و ترکیب آن با مفاهیمی مانند انرژیهای کیهانی، اتصال به نیروی برتر، و وعده آرامش درونی بهره میبرند تا مخاطب را جذب کنند. در بسیاری از موارد، رهبران این گروهها از ابزارهایی مثل مدیتیشن، جملات تأکیدی، و نمادهایی که ظاهر معنوی دارند استفاده میکنند. اما آنچه پشت این ظواهر زیبا پنهان شده، یک خطر جدی است: دور شدن افراد از ایمان به خداوند و افتادن به دام یک نظام فکری الحادی که منجر به بحرانهای هویتی میشود.»
حجتالاسلام موسوی ریشه این مشکل را در ضعف آگاهی دینی و فقدان معنویت حقیقی در زندگی افراد دانست: «جوانی که با آموزههای اصیل دینی آشنا نشده باشد، ممکن است جذب وعدههای پوچ و توخالی این عرفانها شود. آنها میگویند که نیازی به نماز، روزه، یا عبادات ندارید و میتوانید تنها با اتصال به انرژیهای کائنات، به خواستههایتان برسید. این در حالی است که معنویت واقعی در اسلام، بر مبنای ارتباط قلبی با خداوند و رعایت اخلاق و شریعت شکل میگیرد. اینها مفاهیمی هستند که در این عرفانهای ساختگی عمداً نادیده گرفته میشوند.»
او به یکی از موارد اخیر اشاره کرد: «در مازندران، موارد متعددی از نوجوانان و جوانانی داشتهایم که به دام این عرفانها افتادهاند. برای مثال، یکی از این گروهها که به نام "عرفان حلقه" شناخته میشود، با ادعای اتصال به شبکه شعور کیهانی، افراد را به انجام تمرینهایی دعوت میکند که در نهایت به قطع ارتباط آنها با دین و خانواده منجر میشود. برخی دیگر، مانند گروههای مرتبط با آموزههای "اوپانیشادهای هندی" یا "ذن بودیسم"، تعالیم کاملاً ضداسلامی را با ظاهری شیک و مدرن تبلیغ میکنند. این جریانها حتی از آموزههای مثبتنگری، که در کتابهای روانشناسی به آنها پرداخته میشود، سوءاستفاده میکنند تا مخاطب را فریب دهند.»
حجتالاسلام موسوی با اشاره به آسیبهایی که این عرفانها به افراد وارد میکنند، گفت: «وقتی فردی به دام این جریانها میافتد، در ابتدا ممکن است احساس کند که به آرامش رسیده است. اما در واقع این آرامش، یک حس کاذب و موقت است که در نهایت به از دست دادن هویت، اعتماد به نفس، و حتی پیوندهای خانوادگی و اجتماعی منجر میشود. متأسفانه، در برخی موارد افراد به قدری وابسته به این گروهها میشوند که برای تأمین هزینههای جلسات یا خرید محصولات مرتبط، به مشکلات مالی و حتی جرائم اقتصادی دچار میشوند.»
او با لحنی جدی افزود: «این انحرافات، نه تنها فرد را از مسیر صحیح زندگی خارج میکنند، بلکه جامعه را نیز با خطراتی جدی مواجه میسازند. ترویج بیمسئولیتی، انزوا، و عدم تعهد اجتماعی از جمله پیامدهای این جریانها است. در مواردی که رهبران این گروهها نفوذ بیشتری پیدا کنند، حتی ممکن است تهدیداتی برای امنیت ملی به وجود آید. زیرا این عرفانها، بستری برای سوءاستفادههای سیاسی و فرهنگی دشمنان فراهم میکنند.»
در پایان، حجتالاسلام موسوی درباره راهکارهای مقابله با نفوذ عرفانهای نوظهور گفت: «اولین و مهمترین راهکار، آموزش و آگاهیبخشی است. باید به نوجوانان و جوانان فرصت دهیم که با معنویت حقیقی و آموزههای اصیل دینی آشنا شوند. خانوادهها هم باید در این مسیر نقش فعالتری ایفا کنند. گفتوگو با فرزندان، ایجاد فضایی امن برای طرح دغدغهها، و تقویت ارتباطات عاطفی، میتواند نقش بازدارندهای داشته باشد.»
او همچنین تأکید کرد: «حوزههای علمیه، دانشگاهها، و نهادهای فرهنگی باید با تولید محتواهای جذاب و متناسب با نیازهای جوانان، به مقابله با این جریانها بپردازند. در کنار اینها، باید قوانین جدیتری برای مقابله با گروههایی که از این عرفانهای کاذب سوءاستفاده میکنند، وضع شود. این یک وظیفه جمعی است که همه ما باید برای حفظ سلامت فکری و معنوی جامعهمان به آن توجه کنیم.»
چگونه فرزندانمان را از دام عرفانهای نوظهور نجات دهیم؟
دکتر سید رضا نواب عضو هیئت علمی دانشگاه و کارشناس برجسته امور فرق، درباره راههای پیشگیری از گرفتار شدن نوجوانان در دام عرفانهای نوظهور سخن گفت. او بحث را با نگاهی به تحولات اجتماعی آغاز کرد: «جامعه امروز با پدیدهای پیچیده مواجه است. نوجوانان، بهویژه در سنینی که در حال ساختن هویت خود هستند، به دنبال پاسخهایی برای سؤالات بنیادین زندگی میگردند: من کیستم؟ هدفم در زندگی چیست؟ جایگاهم در این دنیا کجاست؟ متأسفانه، در این جستوجوی معنوی، اگر خانوادهها و نهادهای فرهنگی نتوانند نقش مؤثری ایفا کنند، عرفانهای کاذب و جریانهای فریبنده، جای خالی آنها را پر میکنند.»
دکتر نواب با اشاره به ضعفهای ارتباطی در خانوادههای امروزی گفت: «یکی از دلایل اصلی گرایش نوجوانان به این فرقهها، کمبود ارتباط عاطفی و مؤثر در خانواده است. خانوادهها باید بدانند که رابطهشان با فرزندشان نمیتواند تنها به نصیحت کردن یا سرزنش کردن محدود شود. نوجوان به فضایی نیاز دارد که در آن بتواند بدون ترس یا قضاوت شدن، احساسات و دغدغههایش را مطرح کند. در بسیاری از پروندههایی که بررسی کردهایم، نوجوانانی که جذب این عرفانها شدهاند، یا از خانوادههای سختگیر و کنترلگر بودند، یا در خانوادههایی زندگی میکردند که هیچ نوع نظارت و توجهی به آنها وجود نداشت.»
او ادامه داد: «یکی از نوجوانانی که من با او صحبت کردم، گفت که والدینش اصلاً متوجه نبودند که او ساعتهای طولانی در شبکههای اجتماعی با گروهی در ارتباط است که ادعای اتصال به انرژیهای برتر کائنات را داشتند. آنها متوجه نشدند که فرزندشان با مفاهیمی مانند "چاکرا"، "مدیتیشن برای اتصال به نیروهای الهی"، و "رهایی از محدودیتهای دین" روبهرو شده است. این نوجوان، بهمرور زمان، به جایی رسید که اعتقادش به خداوند متعال و اصول دینی خود را از دست داد.»
دکتر نواب با تأکید بر نقش آگاهیبخشی، راهکارهایی کاربردی برای پیشگیری ارائه داد: «اولین قدم، ایجاد یک ارتباط عمیق و صمیمانه با فرزندان است. باید بدانیم که نوجوانان بیشتر از آنکه به نصیحتهای ما گوش دهند، به رفتار و محبت ما توجه میکنند. وقتی والدین زمان کافی برای گفتوگو با فرزندان خود نمیگذارند، آنها به منابع بیرونی مراجعه میکنند. این منابع، میتوانند دوستان، فضای مجازی، یا حتی رهبران عرفانهای کاذب باشند.»
او با نگاهی کارشناسانه افزود: «دومین قدم، آموزش سواد رسانهای است. در دنیای امروز، بیشتر این عرفانهای نوظهور، از طریق شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای آنلاین تبلیغ میشوند. والدین باید با این فضاها آشنا باشند و به فرزندان خود یاد دهند که چگونه اطلاعات را تجزیهوتحلیل کنند. مثلاً، اگر فرزندتان با عباراتی مثل "آرامش ذهن از طریق انرژیهای کیهانی" یا "شادی بدون نیاز به دین" مواجه شد، به جای سرزنش، با او درباره این مفاهیم صحبت کنید. سؤالاتی مثل: این ادعاها از کجا آمده؟ چه منابع علمی یا دینی از آن حمایت میکنند؟ آیا این ادعاها واقعاً با اصول عقلانی و تجربی سازگارند؟»
دکتر نواب به اهمیت تقویت هویت دینی نوجوانان اشاره کرد: «دین، اگر بهدرستی و با زبانی متناسب با نیازهای نسل جدید ارائه شود، بهترین سپر در برابر این جریانهای فریبنده است. نوجوانان باید بفهمند که اسلام نهتنها به نیازهای معنوی آنها پاسخ میدهد، بلکه آنها را به شکوفایی شخصی، اجتماعی و معنوی هدایت میکند. متأسفانه، گاهی ما دین را بهگونهای سخت و غیرجذاب به آنها عرضه میکنیم که آنها احساس میکنند باید بین دین و خوشبختی یکی را انتخاب کنند. در حالی که اسلام، دینی است که معنویت و زندگی بهتر را همزمان ارائه میدهد.»
او در بخش دیگری از صحبتهایش به ماهیت بینالمللی برخی از این فرقهها اشاره کرد: «باید توجه داشته باشیم که بسیاری از این عرفانها، نهتنها محصول یک تفکر بومی نیستند، بلکه توسط شبکههای جهانی با اهداف خاص ایجاد شدهاند. برای مثال، جریانهایی مثل "عرفان حلقه"، "ذن بودیسم غربیشده"، یا "پوزیتیویسم افراطی" با حمایت مالی و فکری از سوی گروههایی هدایت میشوند که هدفشان تضعیف بنیانهای دینی و اخلاقی جوامع اسلامی است. این جریانها، از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی، مفاهیم خود را در قالبهای جذاب مانند فیلم، موسیقی، یا کارگاههای آموزشی ترویج میکنند.»
دکتر نواب در پایان، توصیههایی عملی برای والدین و جامعه ارائه کرد: «مهمترین اقدام، تقویت پیوند عاطفی و معنوی در خانوادهها است. اگر والدین بتوانند با فرزندان خود دوست باشند، آنها در لحظات سخت و زمانی که با ابهامها و وسوسهها مواجه میشوند، به خانواده خود مراجعه میکنند، نه به افراد و گروههای بیگانه. همچنین، مدارس و نهادهای فرهنگی باید با تولید محتواهای جذاب و بهروز، مفاهیم معنوی و دینی را به نسل جدید ارائه دهند. اگر ما با زبان امروز با نوجوانان صحبت کنیم و نیازهای آنها را بشناسیم، دیگر نیازی نیست که آنها به دنبال پاسخهای خود در عرفانهای کاذب باشند.»
او با لحنی محکم افزود: «نکته آخر این است که این یک وظیفه همگانی است. همه ما، چه والدین، چه معلمان، چه نهادهای فرهنگی و دینی، باید برای حفظ سلامت فکری و معنوی فرزندانمان تلاش کنیم. آینده جامعه، به این بستگی دارد که چقدر بتوانیم آنها را از آسیبهای فکری و اخلاقی مصون نگه داریم.»
نوجوانان ما در تقاطع هولناک دو مسیر ایستادهاند: یکی جادهای روشن به سمت رشد معنوی، هویتیابی سالم، و زندگی هدفمند؛ و دیگری کورهراهی تاریک که در ظاهر جذاب و پرزرقوبرق است، اما به گمراهی و پوچی ختم میشود. عرفانهای نوظهور، با چهرهای دلفریب و وعدههایی که در ظاهر پاسخ به دغدغههای معنوی است، روح و ذهن نوجوانان ما را هدف گرفتهاند. این عرفانها، نه از عشق سخن میگویند و نه از حقیقت، بلکه نقابی برای منافع پنهانی هستند که در پس پرده، خانوادهها را متلاشی و جوامع را بیهویت میکنند.
آینده فرزندانمان در گرو آگاهی و انتخابهای امروز ما است. اگر خانوادهها، مدارس و نهادهای فرهنگی و دینی در کنار یکدیگر، زنجیرهای محکم از محبت، آگاهی، و معنویت ایجاد کنند، هیچ جریانی قادر نخواهد بود ریشههای اخلاقی و فکری نسل آینده را متزلزل کند. اما اگر این میدان را خالی بگذاریم، تاریکی همواره آماده است تا ذهنهای تشنه را به اسارت خود درآورد. امروز، زمان انتخاب است: تربیت نسلی هوشیار و امیدوار، یا تسلیم شدن به موجی که آیندهمان را با خود خواهد برد. ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000292393
working();
|
working();
|
« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما » هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد