این روزها شاهدیم که رسانه ملی! در شبکه ملی ! (شبکه یک) با پخش سریال به اصطلاح طنزی به نام پایتخت به تمسخر فرهنگ و لهجه مردمان شمال کشور پرداخته که موجب انتقاد مردم شریف استان های شمالی مازندران و گلستان گردیده است. البته اين اقدام زشت و توهين به مردم نجيب و زحمتكش مازندران چند سالي است كه در تلويزيون مشاهده مي شود كه از جمله آن
1- در نوروز سال گذشته شخصیتی مازندرانی درسریال دارا و ندار (مسعود ده نمکی) به ایفای نقش پرداخت که علاوه بر این که بلاهت در او موج می زد به طرز فجیعی لهجه شمالی را به سخره گرفته بود.
2- در آگهی بازرگانی بهره برداری آب شخصیتی وجود دارد که به طرز وحشتناک و غیر واقعی لهجه مازندرانی را ….
3- حسین رفیعی مجری و بازیگر در برنامه های طنز تلویزیونی به گونه ای تاسف بار لهجه مازندرانی را …… و جالب تر این که یکبار هم در جلوی دوربین شبکه مازندران با وقاحت تمام این کار را کرد و مجری بی غیرت هم از خنده روده بر شده بود.
۰۰۰
در دید و بازدیدهای نوروزی در بین خانواده ها شاید یکی از مهمترین مباحث مطرح شده انتقاد از پخش سریال بي محتواي پايتخت و همچنین انتقاد از سکوت مسئولان استانی و کشوری در قبال ادامه پخش این سریال و مقایسه نحوه برخورد مسئولان دیگر استان ها با تمسخرهای سهوی و عمدی با فرهنگ مردمانشان است.
شايد در پاسخ گفته شود كه هدف اصلي سريال نقد مهاجرت به پايتخت و بازي شخصيت هاي آن نه توهين مردمان و فرهنگ بلكه نقد رفتارهاي عوامانه برخي افراد شهرستاني است كه در پاسخ به اين استدلال بي مايه بايد گفت كه انگار رسانه و نماد در سريال ها را نمي شناسند. و اگر به اين روال باشد بگذاريد كمي برخي رفتارها را به صورت زير نقد كنيم:
آری پایتخت نشینان مردمی را مورد تمسخر قرار می دهند که هر وقت نفسشان از دود و دمی که به هوا می پراکنند بند می آید به دامن طبیعت سر سبز همین خطه پناه می آورند و تا چشمشان به دریا می افتد فکر می کنند همان استخر و جکوزی است (که شمالی ها همانطور در فیلم نشان داده شده اصلا به عمرشان ندیده اند) و بی محابا به داخل آن می پرند و سالانه چند صد نفرشان در این مظهر زیبایی خدا تلف می شوند و موجبات زحمت همین مردم می شوند.
با دیدن زیبایی هاي طبيعت چنان ذوق زده می شوند که با فرهنگ دیش آورده شان در سواحل و جنگل ها جولان می دهند و با رفتارهای زننده شان طبیعت سبز ديار علويان را به لجن می کشند که همین مردم هم از شرم ، عطای سیر و سیاحت در استان خود را هم به لقایش می بخشند. (باور می کنید دو سال است که تنم به آب دریای مازندران نخورده؟)
از برکات حضور این هاست که اجناس و اقلام را باید گران بخریم و شهرهایمان با مشکل قطعی آب مواجه است و شبكه تلفن هاي همراهمان هم مختل مي شود.
بماند .... سفره پذیرایی این مردم نجیب برای همه مردم ایران باز است و این طبیعت برای همه ایرانیان است و از همه مهمتر ميهمان حبيب خداست.
در مورد این سریال دو نکته که تا بحال گفته نشده:
۱- نویسنده ،بازیگردان و بازیگر (نقش نقی) این سریال فردی است به نام محسن تنابنده که نظر شما را به حاشیه نگاری یک خبرنگار از اختتامیه جشنواره فجر سال گذشته در مورد این فرد جلب می کنم (…. شنیدن حرفهای دوپهلو و گاه نیشدار سینماییها که به وسیله همین جشنوارهها به مردم معرفی شدهاند، با تشویق و سوت و کف همان عده تماشاگرنما (!؟) مواجه میشد.
از جمله میتوان به درخواست مستقیم محسن تنابنده برای بازگشت جعفر پناهی به دامن سینما، اشاره کرد که واکنشهایی در پی داشت. بازیگری که با جویدن آدامس بادکنکی و بر سر داشتن کلاه (برای ثابت کردن بی حرمتی یا بی تفاوتی) برای سومین سال پیاپی از فجر جایزه میگیرد و به جبران مطرح شدن توسط جشنواره فجر، با عملی که در این روزها در محافل «حمایت از سینماگر ضدانقلاب» نامیده میشود، نشان داد تا چه حد لایق دریافت این جایزه است. نگاههای متعجبانه و گاه نگران و حتی عاقل اندر سفیه به خاطر تکرار سخنان مراسم افتتاحیه مسعود کیمیایی از زبان او و البته نیش مجری مراسم که پا را از محدوده خود فراتر گذاشت و با این جمله که “آقای تنابنده! لطفاً آدامستون رو دربیاورید ” نقبی به رفتار زننده این ستاره سینما در حضور جمعی از متشخصین در کاخ جشنواره زد…. )
آری این فرد با فرهنگ به تمسخر فرهنگ مردم شمال پرداخته…..
نجابت و ساده دلی بی فرهنگی است ولی آدامس جویدن در یک جمع به اصطلاح هنری اند با فرهنگی است.
۲-مقام معظم رهبری هم در مورد تمسخر لهجه قومیت ها در درس خارج خود( ۳۱ فروردین ۸۹) فرمودند:« متأسفانه یک کار زشتی در بین مردم رایج است که از لهجههای بعضی از ولایات تقلید میکنند؛ این آیا غیبت محسوب میشود یا نه؟
حالا این را هم من به شما عرض بکنم؛ غالب این شهرهایی که لهجههای آن ها تقلید میشود، شهرهایی هستند که دارای مردم غیرتمندی هستند که در حوادث مهم ۱۰۰ سال پیش، در مقابل دشمنان و مهاجمین ایستادهاند. این تصادفی نیست. این تقلید هم سابقه ندارد؛ یعنی توی هیچ یک از این کتابهای ادبی و طنز و غیره، ما ندیدیم که یک حرفی باشد که نشان دهنده تقلید لهجه باشد. این مال همین اواخر است؛ یعنی مثلا از ۱۰۰ سال پیش به این طرف؛ یعنی از وقتی که کشور ما در مواجهه با این دشمنیها قرار گرفته. یکی از مناطقی که ایستادگی سرسخت کرده، مناطق شمال است، منطقه گیلان؛ یکی از مناطق، منطقه خراسان است؛ یکی از مناطق، مناطق آذربایجان است. این ها آن جاهایی هستند که مردمش سرسختی و سلحشوری نشان دادند؛ اتفاقا سعی شده است که همینها از لحاظ لهجه در بین مردم سبک بشوند. یعنی تقلید میشود.
پس ضمنا در پرانتز، به این نکته هم توجه داشته باشید. این مسلما حرام است. در حرمت این عمل هیچ شکی نیست. لکن غیبت نیست. چون قیودی که در غیبت ذکر شد که مقوم معنای غیبت محرم شرعی است در این جا وجود ندارد. یکی از قیود، مستور بودن بود. خب، این مستور نیست. علاوه بر این که عیب نیست اصلا. کسی این را به عنوان عیب ذکر میکند، ولی اصلا عیب نیست! بنابراین وقتی عیب نبود، پس غیبت نیست. مثل این است که مثلا بگویند: آقا عمامه سرش است؛ این «عمامه به سر بودن» عیب نیست. ذکرش بنابراین غیبت نیست. علاوه بر اینکه امر ظاهری است، امر واضحی است. پس تعریف غیبت بر این صدق نمیکند، اما مسلما حرام استاین از باب تمسخر و از باب استهزاء و این هاست. این جا دیگر فرقی نمیکند که علی نحو عام استغراقی مورد نظرش باشد؛ یا نه، مثلا فرض کنید فرد خاصی را مورد نظر قرار بدهد و لهجه یک شخصی را به عنوان این که لهجه او، لهجه عموم است تقلید بکند. این صور مختلفی دارد. همه این ها محرم است. منتها تفاوتش این است که اگر غرض او لهجه عموم باشد، این میشود اهانت به همه آن جمعیت؛ که خب طبعا آثار خاص خودش را دارد. مثلا فرض بفرمایید اگر بخواهد استحلال بکند، بایستی از یکایک این ها استحلال بکند. آن جایی که یک نفر باشد، نه، از یک نفر استحلال میکند. این بحث عیبجویی است.
اگر چنانچه نه، تمسخر وجود نداشت، این از محل کلام خارج است. گاهی از این تقلیدها انجام میگیرد، اما هیچ قصد تمسخری هم نیست. یک وقتی چند سال قبل از این، در رادیو یک گویندهای تقریبا تمام لهجات ایران را در یک برنامه رادیویی بیان میکرد! بعد هم ما آن شخص را دیدیم. گفتیم بالاخره تو کجایی هستی؟! چون هم ترکی را مثل خود ترکها حرف میزد که ما میفهمیدیم، هم مشهدی را مثل خود مشهدیها حرف میزد! نفهمیدیم بالاخره کجایی است، نگفت آخرش هم که کجایی است؛ گفت من ایرانی هستم.
پس بنابراین گاهی تقلید لهجه به عنوان تمسخر نیست. کما این که تقلید لهجه یک فرد هم به عنوان تمسخر نیست. یک عمل شیرینی است. خود آن فرد هم گاهی مینشیند و تماشا میکند که تقلیدش را دارند میکنند. خودش هم میخندد، خوشش میآید. پیداست که پس تمسخر نیست. این از محل کلام خارج است. آن جایی که قصد، استهزاء باشد، تمسخر باشد، آن جا میشود محرم.» ( پایگاه اطلاع رسانی آیت ا… خامنه ای)
به نظر می رسد که سکوت مسئولان استانی استان های مازندران و گلستان ،ائمه جمعه و نمایندگان مجلس در این باره به صلاح نباشد و انتظار این است که با یک هماهنگی اولیه و با شدت عمل نسبت به این موضوع واکنش نشان داده تا دیگر کسی جرأت چنین اقداماتی را نداشته باشد. نجابت هم حدی دارد.
پی نوشت:
1- بعد از پخش چند قسمت از مجموعه در مسیر زاینده رود در ماه مبارک رمضان سال گذشته که در آن چند بازیگر بدون هیچ قصد سوئی ، با لهجه اصفهانی (شاید دست و پاشکسته) به بازی پرداختند موجی از انتقاد و اعتراض در اصفهان و رسانه های گروهی به راه افتاد. از ائمه جمعه و نمایندگان تا شوارهای شهر و شهرداران و مردم عادی.
اینها همه در حالی بود که در این سریال به فرهنگ و شخصیت مردم اصفهان ابدا توهین نشده بود و لهجه آنها مورد تمسخر قرار نگرفته بود.
2- پیشنهاد می شود سایت (ج ن) و دیگر سایت های مشابه با انتصاب عوامل پشت پرده سریال به یک جریان انحرافی! و شخصیت مشکوک دولت! خون برخی را به جوش آورده و به میدان آورد.
3- برخی نمایندگان همیشه منتقد که الحمدلله مازندرانی هم هستند در مورد این قضیه سکوت کرده اند و …. ببخشید این بند را نادیده بگیرید چون یاد بلایی که این مازندرانی ها بر سر مرحوم کردان آوردند افتادم . بی خیال این بند!
4- راستی روسای دو قوه از سوه قوه کشور هم اتفاقا ریشه ای مازندرانی دارند؟!؟!؟
5- مصاحبه آقاي ابراهيمي ،معاون سياسي اگر چه دير بود ولي خيلي خوب بود.
مطلب احمدي