شمال نیوز: همان روز عكسهاي خندان هاشميرفسنجاني و حسن روحاني كنار يكديگر و در مجلس خبرگان رهبري روي صفحه نخست روزنامهها منتشر شده بود. هاشمي دومين روز نشست خبرگان را در كاخ مرمر ميگذراند و قرار بود كه خبرگان پس از نشست غيرعلني روز دوم خود به ديدار او بيايند.
پيش از آنها، نوبت گفتوگوي ما با مردي بود كه نقش برجستهيي در همه بحرانهاي جمهوري اسلامي داشته است؛ هاشمي را روزگاري «مرد عبور از بحران» ميخواندند و وقتي از او درباره اين بحران هشت ساله پرسيديم، چند بار از جزييات طفره رفت و گفت كه نميخواهد «چوب به مرده بزند» اما مگر ميشود به همين آساني از اين هشت سال و بهويژه چهار سال نفسگير دوم يك دولت خرابكار و نامشروع گذشت.
براي همين وقتي هاشمي انگيزههايش را از ورود به انتخابات 84 ميگويد، مسير گفتوگوي ما ناگزير به نقد دولت احمدينژاد هم ميرسد: «روندي كه با دوران بازسازي و سازندگي آغاز شد، روند تكاملي بود كه تا سال 84 ادامه داشت و اگر همانگونه ادامه مييافت، به ويژه در زماني كه نفت گران شد و پول زيادي به دست آورديم، خيلي خوب ميشد.
اگر اين هشت سال، دست يك دولت توانا و عاقل بود، پيشرفت كشور حالت جهشي داشت. در مجمع تشخيص مصلحت همه مقدمات را فراهم كرده بوديم. به دستور رهبري اصل 44 را تفسير كرده بوديم. خصوصيسازي را در سياستهاي كلي تصويب كرده بوديم. برنامه چهارم كه دولت خاتمي به مجلس داده بود، برنامه خوبي بود و بر اساس چشمانداز و اصل 44 تدوين شده بود.
ميتوانستيم همان روش را ادامه دهيم اما اينها به جاي اينكه كارهاي ضروري كشور و خلأها را پر كنند، به طرف كارهاي پوپوليستي خاص رفتند. سياست خارجي خيلي معيوب بود. در سياست داخلي مديريت خوبي نداشتيم. همهچيز دست به دست هم داد و اوضاع به اينجا رسيد». رييس مجمع تشخيص مصلحت همه اين اوضاع را ريشه گرفته از «انحرافي» ميداند كه در سال 84آغاز شد. همان زمان، مانند خيلي وقتها هاشمي درست پيشبيني ميكرد، از همان روزهاي ابتدايي ميدانست اين گروهي كه كشور را به دست گرفته، چه قرار است كه بر سر ايران بياورد و امروز سند آن پيشبيني را دارد: «همين قدر بدانيد كه پيش از انتخابات 88 اعضاي كميسيون تحقيق مجلس خبرگان كه شخصيتهاي بزرگي در جامعه هستند، به دفتر من آمدند تا بفهمند كه چرا من با آقاي احمدينژاد مخالفت ميكنم. دو ساعت و نيم مشكلات احمدينژاد را براي آنها توضيح دادم. گذشته و آيندهاش را گفتم. يكي از علماي بزرگ كه در آن جلسه حضور داشت، به تازگي گفتهاند؛ سخنان آقاي هاشمي در آن جلسه را امروز طابق النعل بالنعل ميبينيم. متن آن گفتوگو هم آماده انتشار است و نوار آن در دبيرخانه خبرگان موجود است ولي نميخواهم در اين شرايط منتشر كنم كه بگويند «افتاده را پاي ميزنند.»
وقتي از هاشمي ميخواهيم كه يك نمونه را بسان مشتي از خروار بياورد، ماجراي خصوصيسازيها و به ويژه فروختن مخابرات به «ثمن بخس به يك نهاد نظامي» را الگويي از بلايي كه بر سر كشور رفته، ميداند: «امكانات اساسي را از دست دولت گرفتند و به نهادهايي دادند كه نه نظارتپذير هستند و نه حساب پس ميدهند. معلوم نيست چگونه گرفتند. قرار بود در بورس بگيرند كه رفتند در مذاكره گرفتند. مگر مخابرات جاي كوچكي بود؟!
روزي كه ميخواستند مخابرات را بفروشند، دكتر معتمدي و رفقايش پيش از جلسه مجمع پيش من آمدند و گفتند: اگر ميخواهند 15 هزار ميليارد تومان به اينها بدهند، ما 50 هزار ميليارد ميخريم. آقاي غرضي كه بهتر از اينها ميشناخت، پيغام داد كه 200 هزار ميليارد ميارزد. در سراسر كشور سرمايههاي زيادي وجود دارد كه اگر فقط امكانات بلااستفاده و ضايعاتش را بفروشند، ميتوانند قسطها را بدهند».
هنگامي كه بخشي از زيانهاي دولت پيشين را برميشمارد، براي آنكه پاياني دهد به پرسشهاي ما در اينباره، بخش انتهايي حرفهايش را مانند يك سياستمدار حرفهيي اينگونه جمعبندي ميكند: «البته ما از اين پيچ عبور كرديم» و با اين حرف هاشمي ميرويم سراغ ديگر پرسشهايي كه از او داريم؛ مهمترين چالش جمهوري اسلامي پس از جنگ، سياستخارجي ماجراجويانه دوران گذشته است، ميگويد كه با ادامه روال پيشين به مرحله «نفت در برابر غذا ميرسيديم».
هاشمي كه از ابتداي انقلاب ماجراجوييهاي مختلف ديپلماتيك و سياسي و پيامدهاي آنها را به چشم خود ديده، براي نشان دادن ميزان تاثير تحريمها ادامه ميدهد: «چنين تحريمهايي عليه كشوري نديدم. جز در آفريقاي جنوبي كه وقتي تحريم شد، دولتش را كه قوي بود، ساقط كردند. عراق هم نمونه ديگري بود كه به نفت در برابر غذا رسيد، ميخواستند تحريمها عليه ما را نيز بيشتر كنند و همه راهها را ببندند» و اكنون هاشمي ميتواند خيالي آسودهتر باشد چه، خودش تاكيد دارد: «فعلا از آن خطر گذشتيم. ادامه كار به مذاكرات بستگي دارد. اگر طرفهاي ما حسن نيت داشته باشند و حقيقتا بخواهند ما به طرف تسليحات هستهيي نرويم، مشكلي پيش نميآيد».
روشن است كه رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، بهشدت هوادار تداوم اين گفتوگوهاست و از اين بابت دولت روحاني را تمجيد ميكند: «اگر بتوانيم از مذاكرات بدون دادن امتيازات بيجا، حق خود را بگيريم و مقررات بينالمللي را دو طرفه رعايت كنيم، خطر ميگذرد. ما كه ميخواهيم قوانين بينالمللي را مراعات كنيم اما اگر دشمنان ما خواستند با همان خصومت حرف بزنند، كار مشكل ميشود ولي اگر احساس كنند ايران ميخواهد در يك مسير قانوني حركت كند و حسن نيت هم داشته باشند، همه مسائل حل ميشود».
از او ميپرسيم كه «وقتي صحنه دست دادن محمد جواد ظريف با جان كري را تماشا كرد، آيا حسرت دست ندادن وزيرخارجه دولتش را با وزير خارجه وقت امريكا نخورده است». هاشمي «حسرت» آن لحظه را نخورده اما حرفهايش نشان ميدهد كه از همان اواخر عمر بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي به دنبال حل مشكل ايران و امريكا بوده است؛ «هميشه جزو حرفهاي ما اين بود كه بايد مثل آغاز دولت پس از جنگ، اول شرايط بد سياست خارجي را درست كنيم. وقتي به دولت آمدم، سياست تنشزدايي را پيش گرفتم كه كاملا موفق بود... آقاي روحاني هم ميدانست كه بايد اين كار را حل كند كه پيش رفت. بعضيها هم ميگفتند كه بايد خودمان در داخل مديريت كنيم ولي در دنياي كنوني نميتوان با قطع رابطه با ديگران كار كرد. مردم هم از دولت انتظار دارند با تدابير خاص مسائل كشور را پيش ببرد... تا اينجا بد پيش نرفته است...» و وقتي بحث مقايسه سياست خارجي دولت و دولت روحاني ميشود، يك جمله درباره علياكبر ولايتي دارد كه با لبخند آن را ادا ميكند: «تيم كنوني ديپلماسي، شاگردان، معاونان و مديران ايشان بودند... خود آقاي ظريف هم همكار آقاي دكتر ولايتي بود.»
از هاشمي ميخواهيم كه دولت روحاني را ارزيابي كند، او به ما گفته است كه «ديدگاههاي روحاني نيازي به بحث نداشت چون سالها روحاني همكار وي در سمتهاي مختلف بوده است». رييس مجمع تشخيص مصلحت، هر چند كه حاضر نميشود به دولت روحاني «نمره» دهد و با گفتن اينكه «نمره دادن كار معلمهاست» از اين كار طفره ميرود اما «معدل دولت» را خوب ميداند. از تفاوتها و شباهتهاي دولت هاشمي و دولت روحاني كه ميپرسيم، پاسخ ميدهد كه خودش پيش از انتخابات قول «حمايت از روحاني» را به او داد تا وي را مجاب به كانديداتوري كند. به اين ترتيب ميرسيم به بخش حساس انتخابات 92 و آن روز تلخ ردصلاحيت هاشمي.
او داستان انتخابات را براي ما بازگو ميكند: «براي انتخابات هم اول در جلساتي بحث كرديم كه معمولا پس از جلسات مجمع تشخيص مصلحت برگزار ميكنيم. پنج، شش نفر از آقايان پس از جلسات مجمع تا ناهار ميمانند و با همه درباره مسائل مختلف كشور بحث ميكنيم. در آن جلسات اول به آقاي ناطق پيشنهاد كرديم كه نپذيرفت. بعد به آقاي روحاني گفتيم كه پذيرفت، منتها مشروط كرده بود كه رهبري مايل باشند. با رهبري ملاقات كردند و رهبري هم تشويق كردند كه بيايند. من هم قول حمايت داده بودم. ايشان بر آن اساس آمدند. بعد از آنكه بنابه ملاحظاتي كه گفتم، آمدم، ايشان ميخواست كنارهگيري كند كه گفتم فعلا بمانيد چون معلوم نيست چه حوادثي پيش ميآيد. من تا لحظات آخر تصميم نداشتم كه بيايم. حقيقتا بنا نداشتم كه بيايم.
حتي در صحبتهايي هم كه با رهبري داشتم، به ايشان گفته بودم كه نميآيم. اواخر ديدم انتخابات گرم نميشود و فضاي سياسي كشور سرد است، مجموعه عوامل مرا مجاب كرد كه بايد بيايم. جمعه شب كه تصميم به آمدن گرفتم، تلاش كردم تا به رهبري بگويم، كه بالاخره در آخرين ساعات وقتي مطمئن شدم كه ايشان مخالفتي با آمدن من ندارند، از سرسختيهايي كه براي نيامدن داشتم، گذشتم. آن وقت هم به آقاي روحاني گفتم كه بالاخره يكي از ما ميمانيم. وقتي ميخواستند مرا رد صلاحيت كنند، آقاي روحاني گفت: در اين شرايط چه كار كنيم؟ گفتم: صبر كنيد. بعد كه مانع ايجاد كردند، ايشان مصمم شد و من هم قول حمايت صريح دادم كه چند روز بعد اعلام كردم». اين هاشمي بود كه پازل انتخابات را چيد. آن تكههاي چيده شده از پيش را برداشت و تكههايي كه خودش در نظر داشت را بر جايش نشاند. حالا بايد شاد باشد، در كلامش اين شادي هويداست، از او كه دولت روحاني را دولت او ميدانند، درباره توصيههايش به رييسجمهور ميپرسيم: «پس از انتخابات به ايشان گفتم، به وعدههايي كه به مردم داديد، وفادار باشيد چون اصل اسلامي و انساني و شرط اعتماد مردم است. مردم بايد احساس كنند كه ميخواهي به وعدهها عمل كني». حالا كه بيش از هفت ماه از اين توصيه گذشته، هاشمي درباره روحاني چگونه فكر ميكند: «الحمدالله تا به حال ايستاده است. هنوز نديدم كه از شعارهايش برگشته باشد.»
وقت رو به پايان است و مسوولان روابط عمومي مجمع، مدام از ما ميخواهند كه گفتوگويمان را به پايان ببريم. پرسشهاي ما اما تازه به جاهاي خوبش رسيده، به آن حاشيههايي كه هاشمي كمتر دربارهاش حرف ميزند، از آن نامه مشهور و ماجراهاي سال 88 تا شوراي فقها و البته شكايتي كه در سال 84 به خدا برد. هاشمي با اين كنايه كه «بگذاريد بپرسند، ما هرچه را خواستيم ميدهيم چاپ كنند»، بيشتر آنها را پاسخ داد كه متن كامل آن را در سالنامه اعتماد ميخوانيد.
از حرفهايش تنها ميماند اين جمله كه «من حرفهايم را در همان نماز جمعه 26 تير 88 گفتم» و «هنوز هم به آنها معتقدم». مرد بحرانهاي جمهوري اسلامي كه اين حرف را براي چهار سال تمام تكرار كرد و هرگز نگفت ؛ «پشيمان است»، حالا صريح تر هم شده است. ديگر وقت خداحافظي است، از كنجي ساكت و خرم كاخ مرمر بايد بازگرديم به دل شهري پرهياهو و هاشمي در بدرقه ما ميگويد كه «هرگز انصاف را از دست ندهيد، همه اينها، بعد جواب دارد». /250اعتماد